مقاصدی که با ۲ میلیون تومان میتوان به آنها سفر کرد
نظرات شما
- درباره عمارت ملک
عمارت خیلی قشنگیه معماریش هم عالیه فقط حیف که الان تبدیل شده به خرابه وهرچی فقیر وکلی هست اونو گرفته وتوش زندگی میکنه
حانیه کلهر
يكشنبه ۰۱ تير ۱۳۹۳ ساعت ۰۹:۴۶:۱۴ - درباره آبشار شیرآباد
خیلی زیبا است
میلاد سنچولی
سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۵۳:۱۵ - درباره دشت لاله های واژگون
فتبارک الله احسن الخالقین
عاصی
دوشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۰۶:۰۳:۵۵ - درباره کتیبه تنگ تک آب
عالی عالی بود این چیزارو نمیدونستم باوجود اینکه اصالتم بهبهانیه.ممنون.
زهرا نیکو
چهارشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۲۰:۳۲:۵۶ - درباره گلمکان
تنها جایی که آرام میگرم دوستت دارم
نوزادی
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۳۸:۲۳ - درباره غار رود افشان
با سلام من در تاریخ 06/10/92 به غار رود افشان رفتم مکان بسیار جالبی از لحاظ تاریخی میباشد ولی متاسفانه با مشاهده بعضی موارد ضد فرهنگی و دینی مواجه شدم که بسیار متاسف شدم از جمله اینکه کلیه چراغ های داخل غار را از بین بره اند،روی در و دیوار غار با ماژیک و غیره یادگاری و غیره نوشته اند،به غندیلهای بسیار زیبا داخل غار آسیب رسانده اند و ... از لحاظ حجاب و این قبیل موارد هم که نگویم بهتر است.
عباس اشیاع
شنبه ۰۷ دي ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۴۶:۲۳ - درباره قلعه چهکندوک
با سلام و خسته نباشید - خوب بود کاش بیشتر در مورد روستاهای اطراف صحبت شود در مورد کارهای کشاورزی دستی و هنری تعداد شهید ها و ...
فاطیما - ی
شنبه ۲۸ دي ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۴۳:۳۶ - درباره تالاب عمارت
خیلی متاسفم که اهالی روستای عمارت خودشون صاحب اب هستند اما نمیتونن از اب زلال چشمه استفاده کنند و روستاهای پایینتر اجازه استفاده از اب رو به اهالی روستای عمارت نمیدهند
علی صفری
شنبه ۰۷ فروردين ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۲۲:۵۲ - درباره سازه های آبی شوشتر
سازه های آبی شوشتر خیلی زیبا هستند از گردشگران تقاضا می کنم حتما از آنها دین فرمایند
علی اکبر شانه تراش
شنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۲۱:۲۷:۱۹ - درباره تالاب عمارت
مکان جالب و بکر وقشنگی است
افسانه خانی
يكشنبه ۰۵ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۱۳:۰۶ - درباره قلعه کوه قاین
قلعه کوه در شهر قاین و استان خراسان جنوبی است لطفا این بنا های تاریخی را با نام جاهای دیگر به ثبت نرسانید
فاطمه
شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۱۶:۲۱ - درباره روستای میمند
این روستا و منطقه بسیار زیباست و به صورت بکر باقی مانده است ولی افسوس که سازمان گردشگری هیچ کاری نمی کند
علی اعتمادی
سه شنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۰۷:۴۲:۴۲ - درباره تپه علیشار
روستاي خوبي است با مردماني خوب و مسافت نزديك به تهران اما افسوس كه تپه عليشار دير به ثبت رسيد و مورد حفاظت قرار گرفت و معرفي درستي نشد
احمدرضا كاشي
سه شنبه ۰۷ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۷:۲۰:۵۴ - درباره تالاب عمارت
سلام من تالاب عمارت رفتم خیلی جای زیباییه من عاشقه این روستام واقعا برام جالبه برای من 1 روستای رویاییه
زهرا
سه شنبه ۰۲ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۸:۵۸:۵۱ - درباره قلعه حسن آباد
قلعه حسن اباد واقع در5کیلومتری شهرسنندج واقع شده است که قذمت این قلعه به دوران ساسانیان میرسد.این قلعه مکانی بسیار استراتژیکی ازنظرنظامی بوده است وبرای تسلط برمنطقه وعدم دستیابی دشمن برقلعه بوده است .شکل جغرافیایی این قلعه و وتسلط برمنطقه درقدیم الیام مورد توجه پادشاهان بوده است .این قلعه درسال 1046قمری توسط هلو خان اردلان بناگردید شواهدتاریخی نشان از کهن بودن این قلعه نسبت به سنندج ب
پیمان شیخ محمودی
سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۲۳:۲۲:۰۸ - درباره پارک ملت
سلام این پارک از قدیمی ترین پارک های کشور به شمار میاد و در فصل های مختلف سال فضاهای بسیار زیبایی داره همچنین سومین فانفار(چرخ و فلک) دنیا در شهربازی پارک ملت و بساری دیگر از وسایل بازی مهیج در این شهر بازی وجود داره. به همه هموطنان عزیزم توصیه میکنم از این پارک زیبا و دیدنی ٬ دیدن فرمایید.
امیرحسین
يكشنبه ۰۷ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۵۸:۴۰ - درباره برج اوچ گنبد خان
از آقا ی سردار ت بخاطر حس وطن پرستی تشکر می شود ک ک
چهارشنبه ۰۴ تير ۱۳۹۳ ساعت ۲۲:۰۰:۱۲ - درباره گلمکان
گلمکان ، شهر گل ، شهر تاریخ و تمدن ، شهر بهشت
محمد مانعی
يكشنبه ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۵۸:۱۵ - درباره دریاچه عباس آباد
kheeeeeeeeeeyli chert booooooood. mokhtasar tar az in nadashtid!!!!!!!???????????
nasim
دوشنبه ۰۵ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۸:۱۷:۱۷ - درباره بقعه مشهد اردهال
بسیار مکان معنوی وبا صفایی است درضمن آرامگاه سهراب سپهری شاعر ایران دریکی از صحن های امامزاده قرار دارد .
شنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۰۹:۴۱:۵۵
حماسه عاشقانه و با شکوه ویس و رامین |
|
پس شهرو ملکه زیبای ایرانی نام دخترک را ویس گذاشت . ولی بلافاصله ویس را به دایه ای سپرده تا او را به خوزان ( خوزستان ) ببرند و با کودک دیگری که تحت آموزش بزرگان کشوری بود دوره های علمی و مهم آن روزگار را ببیند . کودک دوم کسی نبود جز رامین برادر پادشاه مرو . هنگامی که این دو کودک بهترین دوران کودکی و جوانی را در کنار یکدیگر می گذارنند رامین به مرو فراخوانده می شود و ویس نیز به زادگاه خود در همدان . شهرو مادر ویس بدلیل آنکه دختر زیبای خود را ( ویس ) در پی قولی که در گذشته ها داده بود به عقد پادشاه پای به سن گذاشته مرو در نیاورد بهانه ازدواج با غیر خودی را مطرح نمود و می گوید که ویس با افراد غریبه ازدواج نمی کند و به همین جهت مایل است با برادرش ویرو ازدواج کند . به همین روی بنای مراسم بزرگی را گذاشتند تا از پیگری ها پادشاه مرو رهایی پیدا کنند . در روز مراسم "زرد" برادر ناتنی پادشاه مرو برای تذکر درباره قول شهبانو شهرو وارد کاخ شاهنشاهی می شود . ولی ویس که هرگز تمایل به چنین ازدواجی نداشت از درخواست پادشاه مرو و نماینده اش "زرد" امتناع میکند . خبر نیز به گوش پادشاه مرو رسید و وی از این پیمان شکنی خشمگین شد . به همین روی به شاهان گرگان - داغستان - خوارزم - سغد - سند - هند - تبت - و چین نامه نوشت و درخواست سپاهیان نظامی نمود تا با شهبانو مهابادی وارد نبرد شود . پس از خبر دار شدن شهرو شهبانوی ایرانی از این ماجرا وی نیز از شاهان آذربایجان - ری - گیلان - خوزستان یا سوزیانا - استخر و اسپهان یا اصفهان که همگی در غرب ایران بودند درخواست کمک نمود . پس از چندی هر دو لشگر در دشت نهاوند رویاروی یکدیگر قرار گرفتند . نبرد آغاز شد و پدر ویس ( همسر شهرو ) در این جنگ کشته شد . در فاصله نبرد رامین نیز در کنار سپاهیان شرق ایران قرار داشت و ویس نیز در سپاهاین غرب ایران شرکت نموده بود . در زمانی کوتاه آن دو چشم شان به یکدیگر افتاد و سالهای کودکی همچون پرده ای از دیدگانشان با زیبایی و خاطره گذشته عبور کرد . گویی گمشده سالهای خویش را یافته بودند . آری نقطه آغازین عشق ورجاوند ویس و رامین در دشت نهاوند رقم خورد . رامین پس از این دیدار به این اندیشه افتاد که برادر خویش ( پادشاه مرو ) را از فکر ازدواج با ویس منصرف کند ولی پادشاه مرو از قبول این درخواست امتناع نمود . پس از نبردی سخت پادشاه مرو با شهرو رو در رو می گردد و وی را از عذاب سخت پیمان شکنی در نزد اهورامزدا آگاه می نماید . شهرو در نهایت به درخواست پادشاه مرو تن داد و دروازه شهر را به روی پادشاه مرو گشود تا وارد شود و ویس را با خود ببرد . پس از بردن ویس به دربار پادشاه مرو در شهر جشن باشکوهی برگزار شد و مردم از اینکه شاه شهرشان ملکه خویش را برگزیده است خرسند شدند و شادمانی کردند . ولی رامین از عشق ویس در اندوه و دلگdری تمام بیمار شد و سپس بستری شد . ویس نیز که هیچ علاقه ای به همسر جدید خود ( پادشاه مرو ) نداشت مرگ پدرش را بهانه نمود و از همبستر شدن با پادشاه مرو امتناع کرد . در این میان شخصیتی سرنوشت ساز وارد صحنه عاشقانه این دو جوان ایرانی می شود و زندگی جدیدی برای آنان و تاریخ ایران رقم می زند . وی دایه ویس و رامین در دوران کودکی است که پس از شنیدن خبر ازدواج پادشاه مرو با ویس خود را از خوزستان به مرو می رساند . سپس با نیرنگ هایی که اندیشه کرده بود ترتیب ملاقات ویس و رامین با یکدیگر را می دهد و هر سه در یک ملاقات سرنوشت ساز به این نتیجه می رسند که ویس تنها و تنها به رامین می اندیشد و نمی تواند با پادشاه مرو زندگی کند . ولی از طرف دیگر رامین احساس گناه بزرگی را در دل خود حس می کرد و آن خیانت به زن همسر داری است که زن برادرش نیز بوده است . ولی به هروی آنان لحظه ای دوری از یکدیگر را نمی توانستد تاب و توان بیاورند . پس از ملاقات به کمک دایه ویس و رامین انها بهترین لحظات خود را در کنار یکدیگر سپری میکنند . پادشاه مرو که از جریانات اتفاق افتاده آگاهی نداشت از برادرش ( رامین ) و همسرش ( ویس ) برای شرکت در یک مراسم شکار در غرب ایران دعوت میکند تا هم ویس بتواند با خانواده اش دیداری کند و هم مراسم نزدیکی بین دو خاندان شکل گیرد . ولی نزدیکان پادشاه مرو از جریانات پیش آمده بین دایه و ویس و رامین خبرهایی را به شاه مرو میدهند . شاه مرو از خشم در خود می پیچد و آنان را تهدید به رسوایی میکند . حتی رامین را به مرگ نیز وعده می دهد . ویس پس از چنین سخنانی لب به سخن می گشاید و عشق جاودانه خود را به رامین فریاد می زند و میگوید که در جهان هستی به هیچ کس بیش از رامین عشق و علاقه ندارم و یک لحظه بدون او نمی توانم زندگی کنم . از طرف دیگر برادر ویس "ویرو" با ویس سخن میگوید که وی از خاندان بزرگی است و این خیانت یک ننگ برای خانوداه ما می باشد و کوشش خود را برای منصرف کردن ویس میکند . ولی ویس تحت هیچ شرایطی با درخواست ویرو موافقت نمی کند و تنها راه نجات از این درگیری ها را فرار به شهری دیگر می بینند . ویس و رامین به ری می گریزند و محل زندگی خود را از همگان مخفی میکنند . روزی رامین نامه ای برای مادرش نوشت و از جریانات پیش آمده پرسش کرد ولی مادر محل زندگی آنان را به پادشاه مرو که پسر بزرگش بود خبر میدهد . شاه با سپاهش وارد ری می شود و هر دو را به مرو باز میگرداند و با پای درمیانی بزرگان آنها را عفو میکند . پادشاه که از بی وفایی ویس به خود آگاه شده بود در هر زمانی که از کاخ دور می شد ویس را زندانی می کرد تا مبادا با رامین دیداری کند . پس از این وقایع آوازه عاشق شدن رامین و همسر شاه در مرو شنیده می شود و مردم از آن با خبر می شوند . روزی رامین که استاد و نوازنده چنگ و سازه های ایرانی بوده است در ضیافتی بزرگ در دربار مشغول سرودن عشق خود به ویس می شود . خبر به برادرش شاه مرو می رسد و وی با خشم به نزد رامین می آید و او را تهدید به بریدن گلویش میکند که اگر ساکت ننشیند و این چنین گستاخی کند وی را خواهد کشت . درگیری بالا می گیرد و رامین به دفاع از خویش برمی خیزد و با میانجیگری اطرافیان و پشیمانی شاه مرو جریان خاتمه می یابد . مردان خردمند و بزرگان شهر مرو رامین را پند میدهند که نیک تر است که شهر را ترک کنی و به این خیانت به همسر برادر خود پایان دهی زیرا در نهایت جنگی سخت بین شما درخواهد گرفت . با گفته های بزرگان مرو رامین شهر را ترک میکند و راهی غرب ایران می شود و ناچار زندگی جدیدی را با دختری از خانواده بزرگان پارتی به نام "گل" آغاز میکند ولی یاد و خاطره ویس هرگز از اندیشه او پاک نمی شود . روزی که رامین گل را به چهره ویس تشبیه میکند و به او از این شبهات ظاهری بین او و عاشق دیرینه اش ویس خبر میدهد همسرش برآشفته می گردد و او را یک خیانت کار معرفی میکند و پس از مشاجراتی از یکدیگر جدا می شوند . رامین که اندیشه ویس را از یاد نبرده بود مشغول نبشتن نامه ای برای ویس در مرو میشود. سپس مکاتبات طولانی بین آن دو مخفیانه انجام می گیرد و بنا به درخواست ویس رامین به مرو باز میگردد و هر دو با برداشتن مقداری طلا از خزانه شاهی فرار می کنند و راهی غرب ایران می شوند و پس از عبور از قزوین به دیلمان می رسند و آنجا مستقر می شوند . پادشاه مرو که خبر را می شنود سخت آشفته می شود و با سپاهیانش راهی جستجوی آن دو می شود . شاه و یارانش شب هنگام در جاده ای استراحت میکند ولی ناگهان گرازی بزرگ به اردوگاه آنان حمله می کند . پس از چنیدن ساعت درگیری میان شاه و یارانش با گراز حیوان شکم شاه مرو را از بالا تا به پایین می درد و در نهایت پادشاه مرو آن شب کشته می شود . پس از شنیدن خبر مرگ شاه مرو رامین به عنوان جانشین وی تاج سلطنت را بر سر می گذارد و زندگی رسمی خود را با معشوقه خود آغاز میکند تا روزی که ویس پس از سالها به مرگ طبیعی فوت می شود . رامین که زندگی پر از مشقتش را برای رسیدن به ویس سپری کرده بود با مرگ ویس کالبد او را در زیر زمینی قرار می دهد و پس از واگذاری تاج و تخت شاهی به اطرافیانش در مراسمی بزرگ راهی زیر زمین می شود و خود در کنار ویس با زندگی بدرود می گوید و با آغوش باز به مرگ درود می دهد و در کنار کالبد معشوقه دیرینه اش به خاک او و جسدش بوسه می زند و خودکشی می کند و چنین پایان یافت عشقی که پس از دو هزار سال همچنان آوازه اش در ایران و جهان شنیده می شود . |
|
راوی داستان : فخرالدین اسعد گرگانی |
|
تعداد نظرات : 0 |
تعداد بازدید : 3704 |