مقاصدی که با ۲ میلیون تومان میتوان به آنها سفر کرد
نظرات شما
- درباره بقعه مشهد اردهال
مشهداردهال- کربلای ایران و وجود سردابه ای مقدس که اجساد شهدای حضرت در آن قراردارد و حضرت آیت اله مرعشی نجفی نیز از آن بازدید داشته که بدنها تازه و سالم مانده اند. حتما به زیارت بروید.....
سعید
سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۲۳:۴۳:۳۶ - درباره مسجد اسماعيل خاله اوغلي
با سلام وتشکر خواهشمنداست مقرر فر مایید شجر نامه اسماعیل خاله اقلی را برای ما ارسال فر یید .با تشکر علیر ضا خاله اقلی تبریزی
علیر ضا خاله اقلی تبریزی
دوشنبه ۱۸ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۹:۱۷:۵۵ - درباره قریه العرب
جای خیلی خوبیه باصفا آرامش بخش است
پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۲۲:۲۴:۳۸ - درباره ييلاق گليان و استخري
حصار پهلوانلو بخصوص کوهها و باغات و چشمه سارهای آن از مکانهای دیدنی و لذت بخش است فقط نیاز به یک تله کابین دارد.
رضا
دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۰۴:۲۱ - درباره پل آق قلا
خیییییییییییلییییییییییییییی خیییییییییییییییلیییییییییییییی بددددددددددددددددددد بببببببوووووووددددددد...........
اباتب غلبا
جمعه ۱۴ فروردين ۱۳۹۴ ساعت ۱۹:۴۸:۳۲ - درباره بقعه مشهد اردهال
با سلام از دیدن سایت شما خوشحال شدم و عضو آن شدم. اول این کادرهای نظردهی را مثل سایت های دیگر در زیر مان مطلب قرار دهید نه در یک صفحه دیگر که باز شدن آن برای اکر کابران وقت گیر و کسل کننده است . ثانیا برای اعضا امکانات و تبلیغاتی در نظر بگیرید تا بیشتر با شما همکاری کنند .مثلا من وبلاگی دارم با عنوان اشعار فاطمی که گر در سایت ها جستجو کنید در صفحه اول قرار پیدا میشود . مثلا با وبلاگ من تبا
فاطمی
سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۰۰:۰۷:۱۷ - درباره كاخ هگمتانه
با سلام و تشکر لطفا در صورت امکان تصویری از اماکن تاریخی هم در بین توضیحات قرار دهید
شریفی
سه شنبه ۰۴ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۱۹:۵۰:۵۶ - درباره روستاي نايه
بهترین وخوش اب و هواترین روستای ناحیه
حمید اهنگر
دوشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۰۸:۱۸:۳۱ - درباره امامزاده شیخ شبان
بنام خدا علاوه بر صفا ي معنوي وفضاي عرفاني آن امامزاده گرامي كه روح انسان را صيقل مي دهد.حقيقتآًمكان آن مصفا وبا طراوت است
محمد صادقي
جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۰۹:۲۷:۰۱ - درباره پوپه مهدوی نادر سلام من باید این خانم مهدوی رو ببینم..نمیدونم چطور پیداش کنم اگخ میتونید کمکم کنید..منم مثل ایشون سال آینده با دوچرخه دوردنیا میرم و باید به یکی مثه ایشون مشورت کنم مرسی
مینا
شنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۱۶:۱۳:۵۰ - درباره عمارت آغامحمدخان وفتحعلي شاه قاجار
امیدوارم روزی این مجموعه زیبا که با چنارهای بلندش زبباتر بود دوباره به آن فضای با طراوت و دیدنی گذشته اش تبدیل شود. می شود فضای سبز را نگهداری کرد که مجبور نشویم یکباره همه آن درختان سبز و بلند را برید و دوباره جای آن کاشت. مراقبت و جایگزین کردن تدریجی راه عاقلانه است و امیدوارم دامغان شکوه گذشته اش ر ابازیابد .
امیررضا
يكشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۱۵:۵۳:۲۱ - درباره بقعه آقا سید محمد
با سلام و احترام. تا جایی که بنده مطلعم اسم این روستا پینچا است نه پینجا. خواهشمندم اصلاح بفرمایید. همچنین بقعه دیگری با همین نام در خود شهر استانه اشرفیه وجود دارد مشهور به آخوند مزار. لازم است که در توضیحاتتان این بقعه از ان بقعه مجزا گردد. با سپاس فراوان
مژده غلامعلی نژاد
يكشنبه ۰۶ دي ۱۳۹۴ ساعت ۱۴:۲۰:۱۳ - درباره طرقبه
در ذیل کمی اطلاعات در خصوص شهرستان طرقبه شاندیز برایتان ارسال می نمایم شهرستان طرقبه شاندیز از دیرباز مهد علم، هنر، طبیعت و از همه مهمتر کانون دین و معرفت بوده به گونه ای که سالانه میلیون ها نفر به دلیل همجواری با بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) از این خطه سر سبز بازدید می کنند. به گزارش خبرنگار مهر، شهرستان طرقبه شاندیز به لحاظ داشتن روستاهای گردشگری دیدنی و تاریخی بسیار، هرساله پذیرایی
نصیر
شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۳۸:۳۴ - درباره جنگل ابر
با سلام من خودم بارها به جنگل ابر رفتم و میتونم قاطعانه بگم که اونجا قطعه ای از بهشت است.زیبایی منحصر بفردی داره و یکی از بهترین مکانها برای سفر. به دوستان عزیزم پیشنهاد میکنم که اگر میخواهند راه رفتن روی ابرها را تجربه کنند یه سری به جنگل ابر شاهرود بزنند.
حامد آشوری
سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۴۹:۰۰ - درباره مناره خسروگرد
با سلام از اینکه یک سایت اطلاعاتی راجع به بناهای تاریخی کشور شده بسیار تشکر می کنم.تنها ازتون خواهشمندم که اطلاعاتی که برای هر بنا گذاشته میشود صحیح بوده و با منبع ذکر شود.در مورد منار خسروگرد یا خسروجرد سبزوار باید گفته شود که مناری تنهاست برای راهنمایی مسافران در بیابان به سمت شهر و اصلا متعلق به مدرسه یا مسجدی نبوده است.خواهشمند است مطلب بالا تصحیح گردد.برای اطلاعات بیشتر میتوان
مهلا نهاردانی
شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۲ ساعت ۰۰:۵۵:۰۰ - درباره طرقبه
در ذیل کمی اطلاعات در خصوص شهرستان طرقبه شاندیز برایتان ارسال می نمایم شهرستان طرقبه شاندیز از دیرباز مهد علم، هنر، طبیعت و از همه مهمتر کانون دین و معرفت بوده به گونه ای که سالانه میلیون ها نفر به دلیل همجواری با بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) از این خطه سر سبز بازدید می کنند. به گزارش خبرنگار مهر، شهرستان طرقبه شاندیز به لحاظ داشتن روستاهای گردشگری دیدنی و تاریخی بسیار، هرساله پذیرایی
نصیر
شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۱ ساعت ۱۰:۳۸:۳۴ - درباره کاروانسرای دودهک
It's much esaeir to understand when you put it that way!
Emircan
يكشنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۰۹:۰۶:۲۳ - درباره آرامگاه بابا سیف الدین
عکسی که ایجاست با عکس بقعه مهدی صالح همین شهر یکیه!... و احتمالا غلط...
طبسی
سه شنبه ۲۶ دي ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۵۵:۵۲ - درباره مسجد جامع نی ریز
BA VOROOD BE HAYATE IN MASJED DAR TOONEL ZAMAN GHARAR MIGIRID VA BE HAAL VA HAVAYE HEZAR SAL GHABL MIRAVID
mosafer
جمعه ۰۴ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۰۶:۳۹ - درباره گور هرمز ساسانی
لطا ادرس دقیق گور کجاست
جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۵:۳۵:۲۸
نبرد رستم و سهراب |
|
در بسیاری از داستان ها و افسانه های ایرانی پادشاه و یا پهلوانی را می بینیم که در هنگام شکار و دنبال کردنِ حیوانی به قصدِ شکار با ماجرای عجیبی روبرو می شود. واقعه رستم و سهراب هم جدا از آنها نیست چرا که رستم هم پس از شکار در نخجیرگاه بخواب می رود و رخش که اسبِ منهصرِ اوست به دست تُرکانی دزدیده می شود. رستم ردپای رخش را تا سمنگان (در نزدیکی مرز توران) دنبال می کند و از اینجاست که ماجرایِ دردناکِ رزمِ رستم و سهراب آغاز می گردد. پادشاه سمنگان از دیدن رستم خوشحال می شود و او را به کاخ خود دعوت می کند. شاه سمنگان به او قول می دهد که اسبش را هم پیدا کند و به او می گوید: یک امشب به می شاد داریم دل وز اندیشه آزاد داریم دل نماند پی رخش فرخ نهان چنان باره ی نامدار جهان رستم خوشحال شده و با آنها به می خوردن می نشینند. در هنگام شب یکی از دخترانِ شاه، تهمینه، به بستر او می آید و به او می گوید: یکی دخت شاه سمنگان منم ز پشت هژبر و پلنگان منم بگیتی ز خوبان مرا جفت نیست چو من زیر چرخ کبود اندکیست پس از آنکه تهمینه از بزرگی رستم و از آنکه درباره ی خوبی های او شنیده تعریف می کند از رستم خواهش می کند که برای او بچه ای بجای گذارد و بدلیلِ زنِ شیردلی که بوده به او قول می دهد رخش را هم برای او پیدا کند: یکی آنکه بر تو چنین گشته ام خرد را ز بهر هوا کشته ام و دیگر که از تو مگر کردگار نشاند یکی پورم اندر کنار مگر چون تو باشد به مردی و زور سپهرش دهد بهر کیوان و هور سه دیگر که اسپت بجای آورم سمنگان همه زیر پای آورم رستم هم از تهمینه خوشش می آید و از پدر او اجازه ی همخوابی با او را می گیرد. پس از انجامِ کار به تهمینه مهره ای می دهد که اگر فرزندشان دختر شد به گیسان او و اگر پسر شد به بازوی وی ببندد. پس از نه ماه سهراب بدنیا می آید. سهراب ماجرایِ پدرِ خود را از مادرش می پرسد. او در عشق به پدر خود چنان احساساتِ خود را نشان می دهد که می خواهد با کمکِ سپاهیانِ ترک، کیکاوس را از تخت پادشاهی ایران بر کنار کرده و پدر خود رستم را بر تخت بنشاند. در این هنگام به پادشاه توران، افراسیاب، خبر می رسد که سهرابِ 10-12 ساله ی زورمند قصد دارد به ایران حمله ببرد. افراسیاب از این موضوع خوشحال شده و به حیله با نوشتنِ نامه ای نمی گذارد که سهراب با پدرش آشنایی پیدا کند.سهراب، سفید دژِ ایرانیان را تسخیر می کند. کیکاوس به رستم نامه می نویسد که پهلوانِ دیگری از توران پیدا شده که قصدِ حمله به ایران را دارد. رستم همراه با سپاهیان به طرف دژِ سپید می رود و در دشتِ آنجا خیمه می زند. در هنگانم شب رستم با لباس ترکی به خیمه ی دشمن و پسرش می رود و از اینکه سهراب را با آن عظمتِ جسمی می بیند شگفت زده می شود.در اینجا رستم و سهراب یکدیگر را نمی شناسند. سهراب در تمام این هنگام سعی دارد از ماجرایِ پدرِ خود سر درآورد و او را پیدا کند اما اشخاصی که به آنها رجوع می کنند مانع بر این کار می شوند. سهراب شک دارد و حرف آنها را باور نمی کند. حتی در زمانی که رستم و سهراب همدیگر را در هنگام جنگ ملاقات می کنند، سهراب پر از شک و تردید است که آیا او رستم است یا خیر و از رستم نامش را می پرسد، رستم نام خود را فاش نمی کند: بدو گفت که از تو بپرسم سخن همه راستی باید افکند بن من ایدون گمانم که تو رستمی گر از تخمه ی نامور نیرمنی چنین داد پاسخ که رستم نیم هم از تخمه ی سام نیرم نیم که او پهلوانست و من کهترم نه با تخت و گاهم نه با افسرم از امید سهراب شد ناامید برو تیره شد روی روز سپید سهراب در هنگامه ی نبرد دو بار به تردید می افتد که آیا این حریف همان پدرش رستم نیست، و حتی از رستم می خواهد تا با او دستِ یاری دهد. اما رستم بدلیل اینکه سهراب بسیاری از سپاهیان ایرانی را کشته است و اینکه هنوز نمی داند که شخص مقابل پسر اوست، حرف سهراب را نمی پذیرد. پدر و پسر برای دفعه ی نخست با هم کشتی می گیرند. سهراب، رستم را بر زمین می افکند و خنجر بر می کشد برای ریختن خون رستم، اما رستم او را فریب داده و خواستارِ آن می شود تا با شمشیر به نبرد بپردازد: به سهراب گفت ای یل شیرگیر کمند افکن و گرد و شمشیر گیر دگرگونه تر باشد آیین ما جز این باشد آرایشِ دینِ ما کسی کو به کشتی نبرد آورد سر مهتری زیر گرد آورد نخستین که پشتش نهد بر زمین نبرّد سرش گرچه باشد بکین گرش بار دیگر بزیر آورد ز افگندنش نام شیر آورد بدان چاره از چنگ آن اژدها همی خواست کآید ز کشتن رها در نبرد با شمشیر، رستم است که پهلوی سهراب را با خنجرِ خود می درد و در آخرین لحظات مرگ سهراب رازِ خود را فاش می کند و رستم با دیدنِ مهره ی خود بر بازوی او پسرش را می شناسد و به زاری می نشیند. سهراب در هنگام مرگ از رستم خواهش می کند که به توران زمین حمله نکند: چونکه که اکنون که روز من اندر گذشت همه کار ترکان دگرگونه گشت رستم حرف پسر را می پذیرد و اشک در چشمانش جمع می شود و می گوید: کدامین پدر هرگز این کار کرد سزاوارم اکنون به گفتار سرد چه گویم چو آگه شود مادرش چه گونه فرستم کسی را برش پس از آن جنازه ی پسر را به سیستان می برد و همراه با پدربزرگ خود، سام، جنازه ی آن پهلوان را به خاکِ سرزمینِ یلان می سپارند... ماجرای رستم و سهراب در واقع کشمکشی است بین پدر و پسر، اما بگونه ای دیگر که در سایر داستانهای عصر برنز دیده نمی شود چرا که این پسر نیست که خواستارِ جایگاه پدر است بلکه این هر دو با هم غریبه ای بیش نیستند. در عصرِ برنزِ کیانیان و پهلوانان که تمامی ماجراها بر محور نبرد و ایستادگی قرار دارند زنان بیشتر در پشتِ پرده ی ماجراها هستند و پهلوانان فرصتِ نزدیک بودن با زنان را ندارند. زنانی که در این عصر هستند یا مانند سودابه و گردآفرید دارای نقش خشنی هستند و یا همچنان که گفته شد در محورِ حادثه ها قرار ندارند. همچنان که مادر سهراب و یا بانوی رستم تنها یک شب با رستم همخوابی دارد و بس. (ماجرایِ بیژن و منیژه را هم که در همین عصر اتفاق می افتد مطالعه کنید.) دوران، دورانِ پهلوانی و نبرد است و نزدیکی کردن با زنان حتی مشکل ساز است. همانگونه که در زندگی رستم و سهراب مشاهده کردیم. به همین دلیل در آغاز ماجرای سهراب فردوسی سروده اسم سهراب رانم نخست ازان کین که او با پدر چون بجست |
|
راوی داستان : فردوسی |
|
تعداد نظرات : 0 |
تعداد بازدید : 7241 |